گذر از طبیعیات ارسطوئی به فیزیک امروز2
بسیاری از مورخین علم به نقش کمی نگری و اندازهگیری و تقریب قانونها در دانشهای جدید کمتر تاکید میکنند و بعضاً این توهم را در مخاطبینی که به ظرایف حرفه اشراف کافی ندارند، به وجود میآورند که نظریههای علمی در معرض ابطال هستند و با آمدن نو کهنه کنار می رود . این طرز تفکر نهیلیستی است و راه به سازندگی را می بندد. دو گروه از آن برداشت نابجا میکنند.
1- گروهی که باورهای از پیش تثبیت شده دارند ولی نمیتوانند از عالم واقع برای تسجیل آنها کمک به گیرند. ناخودآگاه گریزگاهی در باطل نشان دادن دانشهای روز میجویند که آنها را هم در ردیف باورهای خودشان بهنشانند.
2- آنهائی که حوصله و ظرفیت ذهنی پرداختن بهپیچیدهگیهای معرفت مبتنی بر مشاهده را ندارند و ناخواسته سنت پیروی از ذهنیات قرون وسطی را پیگیرند. بسیاری از آنهائی که در دهههای اخیر عنوان پست مدرنیست بودن را یدک میکشند در این گروه قرار میگیرند[1])
تاکید من بر این است که "تمام نظریههایی که از سپیده دم تاریخ اندیشه تا به امروز در مورد طبیعت قابل مشاهده" در دست است به درجات، درست هستند. نهایت اینکه از نظر دقت، محدوده اعتبار، قدرت تبیین پدیدهها، ظرافت اندیشه، درجه تجرید مفاهیم، و توان نوزائی و تعمیم، در پلکانی از ادنی به اعلاء قرار میگیرند.
به جهانبینی و طبیعیات قدما بپردازیم. باور بنیادی بر این بوده است که
· خداوند مبداء المبادی و غایتالغایات است.
· انسان در مرتبه دوم از شرافت قرار میگیرد.
· عالم عنصری برای خدمت به انسان آفریده شده است. تا به مدد آن معرفت لازم به غایتالغایات را پیدا کند و مآلاً به آن بهپیوندد. (برت، صفحات 10-1 و مقدمه سروش[2])).
در ایجاد، پرورش و نشر این بینش قدمای فلاسفه، کلامییون یهودی، مسیحی، و اسلامی همداستان بودهاند. در فروع تفاوتهای قابل ملاحظه داشتهاند. ولی در چند مشخصة اصلی با هم مشترک بودهاند:
· جوهری به نام عقل، مستقل از عالم عنصری و والاتر از آن، وجود دارد. به کمک استدلال عقلی میتوان به حقیقت (بگذریم از این که معنای آن چیست) دست یافت. آموزش و تجربه میتواند استدلال عقلی را توانمند سازد. ولی در نبود آن هم هنوز میتوان به کمک عقل به درجهای از حقیقت دست یافت. داستانهای تمثیلی فراوان از نوع سلامان و ابسال و حیبن یقظان بر همین فرض آفریده شدهاند[3]).
· احکام استدلال عقلی، اگر قواعد منطق رعایت شده باشد نهائی و نافذ است.
· آفرینش شامل عالم عنصری و عالم غیر عنصری است. به عالم غیر عنصری تنها به کمک عقل میتوان راه یافت. برای فهم حقایق عالم عنصری میتوان از مشاهدات مدد جست.
ولی سنت غالب این بوده جائی که عقل هست چه نیازی به راههای دیگرست. بهمنیار شاگرد پرآوازه ابنسینا از ارسطو نقل میکند و علیالظاهر خود و استادش هم براین رای بودهاند که: حکیم باید به تجربه اهمیت ندهد و وقت خود تلف نکند[4]).
به نظر میرسد انسان در مرحلهای که به دخل و تصرف خود در طبیعت و برتریاش به حیوان و نبات شعور پیدا کرده، بیش از حد غره شده و اندازه نشناخته است. دامنه تخیل رها کرده، بیمحابا اسطوره ساخته و شیفته ساختههایش شده است. و بعدها که بعضی از این ساختهها به صورت باورهای عقیدتی درآمده و تقدس پیدا کردهاند سنگ راه اندیشه شدهاند. به نمونههای زیر توجه شود:
· اصل و جوهر آنچه در عالم عنصری میبینیم در عالم دیگر است. صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی (مْثُل افلاطونی).
· اسحق از ابنیاء بنی اسرائیل میتوانسته با خداوند از اول شب تا صبح کشتی بگیرد و صبح آشتی کنند و سر یک سفره بهنشینند (از آموزههای یهودیت).
· عیسی مسیح جنبه الوهیت دارد و نجات انسان تنها در گرو عشق به مسیح است (دکترین مسیحیت)
· کُنتُ کنزاً مخفیاً فاحببت اَن اُعرفُ. فخَلقتُ الخلق لکی اُعرف (از آموزههای عرفان اسلامی)
نقد باورهای دینی اقوام و امم در دستور صحبتهایم نیست. منظور عطف توجه به این نکته است که دفاع از اسطورهها، که اکثراً ماهیت ماورا طبیعی دارند و بعضاً تا حد باورهای دینی ارتقا یافته و تقدس پیدا کردهاند، به عهده متفکرین امم بوده است. و چون چراغی جز استدلال عقلی وجود نداشته، در موارد بسیار زیاد به بیراهه رفتهاند. تکفیرها و خون ریزیها شده، محاکم تفتیش عقاید بپا شده، انگشت در جهان کرده قرمطی جستهاند، و مصیبت بارتر از همه جنگهای دور و دراز عقیدتی راه انداختهاند. و این سیاق هنوز هم ادامه دارد.
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بیتمکین بود
2) Sokal, A. , and Brickmont ,J., The fashionable nonsense, Post Modern Intellectuals, Abuse of Sciences
این کتاب تحت عنوان یاوههای مد روز توسط جلال حسینی ترجمه شده است، نشر بازتاب نگار، 1384. سوکال از فیزیک نظریدانان صاحب نام معاصر است. در سال 1996 مقاله ای با عبارات مطنطن ریاضی و فیزیک روز، با عنوان "گذر از مرزها: به سوی هرمونوتیک دگرسان کننده گرانش کوانتمی"، ولی کاملاً بیمحتوا نوشت و در مجله Social Text که کم و بیش ارگان پست مدرنیستها شناخته میشد به چاپ رساند. سپس اعلام کرد غرض دست انداختن افکار این گروه بوده است. انتشار مقاله و اعلام بیمحتوائی عمدی آن موجی از موافقتها و مخالفتها را در مجامع علمی و غیر علمی آمریکا و اروپا به وجود آورد. کتاب یاوههای مد روز این بحث و افشاگری را پیمیگیرد. و نوشتههای کثیری از پست مدرنیستها را به نقد میکشد.